کشمکشهای جهانی و مبانی سیاست حزب اتحاد کمونیسم کارگری !

۱ - با سقوط بلوک شوروی در پایان دهه هشتاد، ساختار پیشین قدرت و جدال در سطح بین المللی، که بر تقابل نظامی، سیاسی، اقتصادی، و ایدئولوژیک دو بلوک غرب و شرق مبتنی بود، فرو ریخت. با این تحولات عملا دوران جهان دو قطبی جنگ سرد و تقابل جهانی ای که به مدت نیم قرن پایه ای ترین مشخصه اوضاع سیاسی جهان را تشکیل میداد، به پایان رسید. به همان میزان که شرايط سياسى، اقتصادى و فکرى ناشی از جنگ سرد حيات مادى و معنوى بشریت زمان خود از اروپا و آمريکاى صنعتى تا پرت ‌ترين مناطق جهان را قالب زد، شرايط حاصل از تحولات دو دهه اخیر نیز زندگى نسلهاى کنونی و بعد را در تمام شئون تحت تاثير قرار خواهد داد. یک پی آمد سقوط بلوک شرق و پایان جنگ سرد، تحرک جدید نیروها و جنبشهای اجتماعی از پیشرو و انقلابی تا ارتجاعی و مذهبی و قومپرست در سطح جهان در جهت پر کردن خلاء ایجاد شده است. تلاش آمریکا برای تامین هژمونی سیاسی خود بمثابه تک ابر قدرت جهان، تلاش نیروهای اسلام سیاسی برای گسترش حوزه نفوذ و قدرت سیاسی خویش در منطقه و تلاش طبقه کارگر و سوسیالیسم برای ارائه راه حلی متمایز و انسانی از وجوه مهم این کشمکشها در سطح جهان و منطقه است .

۲ - جهان با واقعه ۱۱ سپتامبر وارد فاز و دوره جدیدی از تحولات بین المللی ویرانساز شد. تروریسم و میلیتاریسم به یک وجه مشخصه این دوره تبدیل شده و یک سیر عقب گرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به دنیا تحمیل گردید. در دو سوى اين کشمکش ضد بشرى، دو ارودى اصلى تروريسم بين المللى قرار گرفته اند. در يک طرف، عظيم ترين ماشين تروريسم و ارعاب بین المللی متشکل از هیات حاکمه آمریکا و متحدینش در ناتو و همچنین دولت اسرائیل قرار دارند. در این اردوگاه، غرب با تمامی زرادخانه نظامی و تبلیغاتی – ایدئولوژیک خود عرض اندام میکند. کشتار در افغانستان، فلسطین و عراق تنها گوشه ای از کارنامه تروریسم دولتی است. در قطب مقابل، تروريسم اسلامى و جنبش ارتجاعى و کثيف اسلام سياسى قرار گرفته است. اسلام سیاسی که زمانى دست پرورده و مخلوق آمريکا و غرب در جنگ سرد و ابزار سازماندهى ارتجاع بومى عليه چپ در جوامع خاورميانه بود، اکنون به يک قطب فعال تروريسم بين المللى و يک پاى جنگ قدرت بورژوايى در خاورميانه و در تقابل با اردوی تروریسم دولتی غرب بدل شده است. تاريخ ضد انسانى تحرک اسلام سياسى ليست طويلى از نسل کشى ها و جنايات تکان دهنده و تروریسم و آدمکشی را شامل میشود .

۳ - اين جدال از هر دو سو يک جنگ قدرت است. براى آمريکا، مساله اصلى تثبيت و گسترش هژمونى و سلطه سياسى و نظامى اش بر جهان بعنوان تنها ابرقدرت است. در مقابل نیز، جريان اسلام سیاسی براى بقاء و حفظ موقعيت خود و نهايتا براى گسترش موقعيت خود در ساختار قدرت بورژوايى در کشورهای خاورميانه تلاش ميکند. تروريسم و دشمنى کور با هرچه رنگى از غرب و غربگرايى دارد سرمايه اسلام سیاسی در ميان مردمى است که دول آمريکا و اسرائيل را بدرست بعنوان عاملين اصلى بيحقوقى و محروميتهاى خود ميشناسند. تروريسم ابزار اصلى جريانات اسلامى براى تعميق شکاف هاى ملى، قومى و مذهبى در خاورميانه و زنده نگاهداشتن اين کشمکش بعنوان سرمايه سياسى و منشاء قدرتگيرى شان است. براى اسلاميون مشقات مردم فلسطين کوچکترین ربطی به ارتجاع تروريستی ندارد. این تقابل در حال حاضر از اصلی ترین جدالهای جهان معاصر است. تداوم تقابل تروریستی میان دو قطب تروریسم عواقب جهانى و منطقه اى خطیری دارد. این جدالی گسترده و همه جانبه است و از هم اکنون میتوان مهر این تقابل را بر آرایش و بر کلیه وحدت های سیاسی و نظامی و فرهنگی و مذهبی دولتها و جریانات درگیر میتوان مشاهده کرد. کل دستگاه اسلام در مقابل دستگاه مسیحیت و یهودیت صف آرائی کرده است. این جدال تاکنون سيماى سياسى و فکرى جهان و منطقه را دستخوش تغييرات عميقی کرده  است و مانند هر تقابل جهانی فراز و نشیبهای خود را دارا است. تقابل سیاسی، سازش موقت، مذاکره، تحریم اقتصادی و تجاری و مالی و جنگ، از عرصه های متفاوت این رو در رویی ارتجاعی است. جبهه های اصلی این تقابل در حال حاضر عراق، فلسطین، لبنان، افغانستان و ایران است. رژیم اسلامی و هیات حاکمه آمریکا در مرکز این دو قطب و تقابل جهانی قرار دارند. تقسیم قدرت، تغییر توازن قوای سیاسی و جغرافیای سیاسی منطقه از پی آمدهای اجتناب ناپذیر این جدال است .

۴ - جدال میان این دو قطب تاکنون قربانیان بسیاری داشته است. اما مخاطرات احتمالی آتی ابعاد بسیار فجیع تری خواهد داشت. چنانچه این کشمکش به جنگ و حمله نظامی به ایران منجر شود، ابعاد فاجعه ای که بر مردم تحمیل میشود، بسیار وحشتناک خواهد بود. اما جنگ نه به تضعیف اسلام سیاسی و رژیم جمهوری اسلامی بلکه به زمینه ای برای تقویت کل جنبش اسلامی منجر خواهد شد. اقدام نظامى عليه جمهورى اسلامى در شرايطى که رژیم اسلامی در یک بن بست اقتصادى و فلج سياسى قرار دارد و توده های مردم خطر سرنگونی را در بالای سر رژیم قرار داده اند، یک مائده آسمانی برای رژیم منحوس اسلامی است. جمهوری اسلامی از جنگ برای سرکوب شدیدتر و خونین تر مردم و جنبش سرنگونی توده های مردم بهره برداری خواهد کرد .

۵ - مبانی سیاست حزب اتحاد کمونیسم کارگری و طبقه کارگر در تقابل با سیاست و منافع دو اردوی تروریستی و اهداف جنگ تروریستهاست. این جنگ تماما بر ضد منافع بشریت آزادیخواه و متمدن است. منافع این بشریت در گرو شکل گیری سازمان یافته یک قطب سوم در مقابل این دو قطب تروریستی و عرض اندام کردن آلترناتیو کمونیسم کارگری است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری سیاست آن دسته از نیروهایی را که در تقابل با جمهوری اسلامی به "همسویی" با قطب تروریسم دولتی متمایل میشوند و یا آن دسته از نیروهایی که در تقابل با قدر قدرتی امپریالیستی به همسویی با اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی گرایش می یابند، قاطعانه نقد و افشاء خواهد کرد .

۶ - حزب اتحاد کمونیسم کارگری سیاست تحریم اقتصادی و تجاری را یک سیاست ضد انسانی میداند. اين سياست آمريکا و متحدینش مستقل از تاثيراتش بر ثبات و بى ثباتى رژيم اسلامى، بايد بعنوان يک اقدام زيانبار براى مردم ايران بدون هيچ ابهامى محکوم شود. وخامت بيشتر اوضاع اقتصادى مردم نتيجه محتوم اين سياست است. قربانيان فورى این سیاست نه رژيم اسلامى، بلکه توده وسيع مردم کارگر و کم درآمد در ايران خواهند بود. اين تصور که اعمال فشار بر مردم و به استيصال کشيدن آنها گامى در جهت سرنگونى رژيم اسلامى است، تصورى بيمارگونه و ضد اجتماعى است که فقط در چهارچوب تفکر فرقه اى جريانات حاشيه ای و ناسیونالیستهای قوم پرست و عظمت طلب قرار میگیرد .

۷ - سیاست حزب اتحاد کمونیسم کارگری در قبال مذاکرات و عادی سازی مناسبات دیپلماتیک دولتهای ایران و آمریکا، برخلاف راستها و ناسیونالیستهای طرفدار حمله به ایران و برخلاف جریانات "ضد امپریالیست" و نیروهای جنبش ملی – اسلامی، متکی بر استراتژی مقابله با هر دو قطب تروریستی است. برقراری هر درجه از روابط دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی و آمريکا، با اعتراض و مخالفت ما، بعنوان کمونيستهاى دشمن اسلام و رژيم اسلامى و اسلام سیاسی و مخالف ميليتاريسم و هژمونيسم آمريکا روبرو نخواهد شد. بعلاوه، برقراری مناسبات دیپلماتیک در شرايطى که مردم در کمين رژيم نشسته‌اند، نفس بقاء حکومت اسلامى را بیش از پیش زير سؤال خواهد بود. تشدید مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری در ایران و مبارزه علیه قلدری و میلیتاریسم چهارچوب استراتژی سیاسی حزب در هر شرایطی است. در عین حال تلاش برای جلوگیری از بند و بست آمریکا و دولتهای غربی با دولتها و جریانات اسلامی یک وجه سیاست ما در قبال هر دو قطب تروریسم جهانی است. بعلاوه حزب اتحاد کمونیسم کارگری تاکید میکند که جمهوری اسلامی دولت مشروع مردم در ایران نیست. یک رکن سیاست حزب در عرصه جهانی تلاش برای رد اعتبار نامه رژیم اسلامی به عنوان دولت ایران و اخراج مقاماتش از همه نهادهای بین المللی است .

۸ - حزب اتحاد کمونیسم کارگری در این تقابل جهانی، بشریت متمدن را نمایندگی میکند و پرچمدار مبارزه برای آزادی و برابری و رفاه همگانی است. ما براى سرنگونى انقلابی رژيم اسلامى و علیه گسترش دامنه تحرک اسلام سیاسی و همچنین عليه برقرارى نظم نوين ارتجاعى و قدرقدرتی امپریالیستی در سطح جهان و منطقه، هر دو، مبارزه ميکنيم. براى کمونيسم کارگرى تنها يک "همسويى" ممکن است و آن همسویی با منفعت انقلاب کارگرى و امر آزادى و برابری و رفاه همگانی است .

این قطعنامه با اکثریت آراء و یک رای منفی در پلنوم سوم حزب به تصویب رسید !